معنی بر ، بیدا
لغت نامه دهخدا
بیدا. [ب َ / ب َ] (از ع، اِ) (از بیداء عربی) بیابان و دشت. (غیاث). رجوع به بیداء شود:
وان پول سدیور ز همه باز عجبتر
کز هیکل او کوه شود ساحت بیدا.
عنصری.
گهی برقش درخشنده چو نور تیغ رخشنده
گهی رعدش خروشنده چو شیر شرزه در بیدا.
مسعودسعد.
مرغ از هوا درآوردی و آهو در بیدا صید کردی. (سندبادنامه ص 200). و چون صرصر و نکباء در سبسب و بیدا رفتن ساخت. (سندبادنامه ص 58).
ز راود به راود ز بیدا به بیدا
ز وادی به وادی ز کردر به کردر.
(از سندبادنامه).
از مواشی و غنائم اغنام ایشان چندان حاصل شد که در فضای صحرا و اقطار بیدا نمی گنجید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 394). || یک قسم ماهی خوراکی است که در خلیج فارس صید میشود. (یادداشت مؤلف).
فارسی به انگلیسی
Wild, Wilderness
فرهنگ عمید
بیابان،
فرهنگ فارسی هوشیار
حل جدول
بیابان
بر، بیدا
بیابان
دشت و صحرا
بیدا
بیابان
بیدا
بیدا، صحرا
بر، بیدا
صحراوبیابان
بیدا، خشکی
گویش مازندرانی
ایستادن، بلند شدن، بیدار شدن
واژه پیشنهادی
دشت-بطها-بیدا-برهوت
معادل ابجد
219